میدونین، متاسفانه شرایط به گونهایی است که دیگه وقتی دلت هم بلرزه چیزی نمیتونی بگی!از کسی واقعا خوشت هم بیاد بازهم مجبوری سکوت کنی!
زیرا اینقد دروغ گفتیم، اینقد خیانت کردیم، اینقد رو راست نبودیم، اینقد دنبال سوءاستفاده بودیم، اینقد فریب دادیم که دیگه آدم روش نمیشه از چیز و کسی که واقعا خوشش اومده مستقیم اسم ببره! به خودش بگه!
لازم نیست همهی علاقهها و دوستداشتنها شبیهِ لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد حماسی و اغراقآمیز باشن.
کافیه حس کنی به چشمت زیباست. از اخلاق، منش و روشش خوشت میاد. مثلا حست بهت بگه که میتونی باهاش پلیاستیشن بازی کنی و لذت ببری! باهاش رمان و شعر بخونی و باهم راجع بهشون بحث کنی، باهم فیلم ببینی و آهنگ گوش بکنی، بری ساحل قدم بزنی و کلی از این دست مسائل کوچک و شیرین زندگی! اینا نوشتهها احساسی نیست.. جزوِ مسایل مبرهن و روشن و طبیعی زندگی. حق طبیعی همه انسانها است! بالخصوص پارتنر و شریک زندگی داشتن. همهی انسانهای سالم دوست دارن همچین شیوه زندگی رو داشته باشن!