کاش هرچی می‌نوشتم، شخصیت‌هاش از توی چشم‌های بزرگش لبخند میزدن!

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

عطرها، زمین، طبیعت، اشرف مخلوقات و اشرف گل‌های دامنه کوه‌های هندوکش.

قسم به لحظه‌ایی که طبیعت اولین نهال خشخاش را از خاک، نور، باد و انرژی شکل داد. 

قسم به ساقه‌ی نازک خشخاش که شکل ابتدایی افیون را از خود عبور داد و به گُل‌گیاه‌ خشخاش رساند. 

قسم به خشخاش، قسم به قرمزی و حس چشمهای یک انسان هنگام هضم شدن شیره‌ی خشخاش در خونش. 

قسم به نعشگی، قسم به این حس ناب طبعیت بشر. 

قسم به لحظه‌ی صبح علی‌طلوع و انسانی که می‌داند شیره‌‌ی خشخاش در کابین میزش است، قسم به چایی و بسکویت شیرین بعد از فشارخون ناشی از قدرت فوق‌طبیعت خشخاش. 

قسم به قلمی که در دست یک شاعر، در حین نعشگی‌ست. 

قسم به نثری که نویسنده‌ی در نیمه شب هنگام نعشگی می نویسد. 

قسم به دنیا

قسم به سیاره زمین 

قسم به انسان

و 

قسم به بوی عطر تن «تو»! 

۰ نظر
Ejaz
یک سیاره به‌نام تو

یک سیاره به‌نام تو

گنجشک در سیاره خانم ناتالی روسی گیتار می‌زند، خانم می‌خواند، در سیاره‌شان بجز آن‌دو کسی نبود، من در فکر سفر به آنجا هستم. کسی می‌آید؟ 

می‌توانیم آنجا خانه‌ای بسازیم، خانم ناتالی روسی و گنجشک همسایه‌های خوبی هستن. ناتالی مهربون است، او جنگ جهانی دوم در پترزبورگ بودن، العان در اون سیاره هستن.

یک تاکسی سفینه‌ایی داریم گاهی می‌آییم سیاره زمین، میاییم تا آهنگ‌های تازه و ملودی‌های غمگین باخود ببریم. زندگی در یک سیاره دور و خلوت خوب است. تازه یک گنجشک و یک نی و یک‌کتاب نت موسیقی نیز باهم برمیداریم، من و گنجشک ساز می‌زنیم تو می‌خوانی. شب‌های خلوتِ سیاره نیز آهنگ گوش می‌کنیم. 

واقعا قصد دارم سیاره را به‌نام تو بزنم، عصرها برایت شعر بگویم، برایت شعر بخوانم، برای توِ مسافر، توِ تنها، توی که فکر کنم ازاین‌جا دلگیری، توِ ناشناس.  تویی که العان تصمیم می‌گیریی با من می‌آیی! بیا لطفا. 

۰ نظر
Ejaz