طره زلف تو بهار روح‌های آشنای ماست پیدا شده محبوبم، الان می نویسم، یک سال دیگه ممکن اسن در جایی باشم که در یک هوا نفس‌های هم رو تنفس میکنیم، من قول میدم، احساس می کنم و می آیم. پیدا شده ی محبوبم در آینده! تعجب خواهی کرد و خواهی دانست میزامیل جن مخصوص یک مدیر برنامه منحصر به فرد است. 

در خانه بکر خوشگل کنار دریا با سیگاری روشن و یک گیلاس شراب منتظرم که بیایی و دست در گردنم بیندازی، سرش را روی شونه ام و با آهی بنشیند و بگوید - سلام، بوی روح تو عجب آشناست. 

و بگوی بلاخره اومدم - و لبخند بزنی. منم نگاهت بکنم و با یه لبخند بگم سلام و به نوشیدن ادامه بدهم و این لحظات در این نقطه تا هزاران سال متوقف شود و در درون خود جاری باشد.

من رو بشناس، وقتی زیر درخت پربارت، پشت دیوار از اکسیژنش مصرف کردم ومیدانستم تو نیز مصرف می کنی.