کاش هرچی می‌نوشتم، شخصیت‌هاش از توی چشم‌های بزرگش لبخند میزدن!

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

یک مکان و یک گریزگاه

۱ نظر
Ejaz

چاهی که درش هنوز گیرم



هیچ‌چیز به‌اندازه‌ی هم‌آغوشی دو عاشق، جراحتِ روح را التیام نمی‌دهد. مهیا می‌شوی برای مرگ، بی هیچ حسرت و درد. انگار این همه راه را دویده‌ای تا برسی به این‌لحظه. کرخت از فراغتی بس نامنتظر، می‌خواهی بیاید مرگ، ابدیت بدهد به این‌لحظه. اما مرگ نمی‌آید.


چاه بابل - رضا قاسمی

۰ نظر
Ejaz