فلسفه‌ی عطر زلف‌های او

کاش هرچی می‌نوشتم، شخصیت‌هاش از توی چشم‌های بزرگش لبخند میزدن!

  • خانه
  • درباره من
  • سرآغاز
  • تماس با من

یک مکان و یک گریزگاه

۹۵/۰۲/۱۱
Ejaz

نظرات (۱)

۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۲۰
نسیما ...
سلام
چه قشنگه دریا...جنوب و شمالش هم فرقی نداره.مهم اینه که دریاست.

۲۳ ارديبهشت ۹۵، ۰۰:۲۹
پاسخ:
سلام. 
دریا پابند میکنه متاسفانه، میشه خواب و زندگیِ آدم، وقتی ترکش می‌کنی تا مدت‌ها مبهوتش هستی، تا مدت‌ها خوابش را می‌بینی.. 
یه چیزی فراتر از واژه زیبایی..  
وقتی از روی بلندی شیرجه میزنم به درون آب دریا و میروم در عمق آن.. مثلِ این است که در درون شکمِ طبیعت هستی! طبیعت که مادر همه‌مون هست و ما و هرآنچه که ازش زاده‌ام، ازش پدید آمده‌ایم. وقتی بیرون می‌آیم؛  مثل این است که تازه متولد شده و به دنیا آمده‌ایم، از جان و دلِ طبیعت، از شکم مادر همه و همه.. 
اقیانوس نماینده‌ی بِکْرِ طبیعت اولیه است، طبیعت دست نخورده. 
دقیقا فرمایش‌تون متین و بجاست، دریا زیباست و اقیانوس شورانگیزتر و زیباتر،  بازهم دریاچه‌ی بزرگ که به مثابه‌ی دریاست، دریای شمال، زیباتر است.. چون آب است، به همان پاکی و زلالی. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی ارقام فارسی و انگلیسی پذیرفته می‌شوند
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
اخطار!
فلسفه‌ی عطر زلف‌های او

راستی؛ بخاطر وجود کدامین کمال رهِ ما به زمین و خلقت باز شد؟
رنج مطلق!
تو تنها نیستی اگر رنجوری، قائده همین است!
( اما چشم‌های تو، تُن صدا و خنده‌هات امیدی در دوردست است)

طبقه بندی موضوعی
  • میم‌نامه

    (۲)
  • الهه‌های زمین

    (۹)
  • زیستن‌گاه

    (۲)
  • پسابندر

    (۱)
  • سورامیل و دیالوگ‌ها

    (۱)
  • دوست روح من، یک استثناء

    (۵)
بایگانی
  • اسفند ۱۴۰۳(۱)
  • بهمن ۱۴۰۲(۳)
  • دی ۱۴۰۲(۲)
  • آذر ۱۴۰۲(۳)
  • آذر ۱۴۰۱(۱)
  • تیر ۱۴۰۱(۱)
  • خرداد ۱۴۰۱(۱)
  • دی ۱۴۰۰(۲)
  • تیر ۱۴۰۰(۲)
  • مهر ۱۳۹۹(۱)
  • تیر ۱۳۹۹(۲)
  • خرداد ۱۳۹۹(۱)
  • فروردين ۱۳۹۹(۲)
  • بهمن ۱۳۹۸(۱)
  • آذر ۱۳۹۸(۲)
  • مهر ۱۳۹۸(۲)
  • شهریور ۱۳۹۸(۱)
  • فروردين ۱۳۹۸(۲)
  • فروردين ۱۳۹۷(۱)
  • آبان ۱۳۹۶(۱)
  • مهر ۱۳۹۶(۱)
  • شهریور ۱۳۹۶(۳)
  • مرداد ۱۳۹۶(۴)
  • تیر ۱۳۹۶(۲)
  • خرداد ۱۳۹۶(۲)
  • فروردين ۱۳۹۶(۴)
  • بهمن ۱۳۹۵(۱۱)
  • دی ۱۳۹۵(۷)
  • آذر ۱۳۹۵(۲)
  • مهر ۱۳۹۵(۱)
  • تیر ۱۳۹۵(۶)
  • خرداد ۱۳۹۵(۱۸)
  • ارديبهشت ۱۳۹۵(۲)
  • فروردين ۱۳۹۵(۱)
  • اسفند ۱۳۹۴(۱)
  • بهمن ۱۳۹۴(۳)
  • دی ۱۳۹۴(۲)
  • تیر ۱۳۹۴(۵)
آخرین مطلب
  • ۰۳/۱۲/۲۳
    عملیات در تبت
  • ۰۲/۱۱/۱۵
    شب خاکستری!
  • ۰۲/۱۱/۱۳
    کُبل بُروانیں شررنگ
  • ۰۲/۱۱/۱۲
    خواب‌ها در یک رویا
  • ۰۲/۱۰/۲۴
    دل‌تنگی‌هایی زیر و کنار یک درخت با برگ‌های قرمز.
  • ۰۲/۱۰/۲۱
    مضحک نبود، اونایی که از دور می بینن درکی از حست ندارن، تو واسه خودت زندگی کن.
  • ۰۲/۰۹/۲۸
    شب‌های سیاره شماره بیست و هفت!
  • ۰۲/۰۹/۲۸
    سیاره شماره بیست و هفت
  • ۰۲/۰۹/۲۶
    برروی بالِ سمت چپِ یک فلامینگو، یک شاعرِ چپ‌گرا خواب مُردن می‌بیند.
  • ۰۱/۰۹/۱۳
    دریای سیاه
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۴/۱۰/۱۲
    چشمانِ سیاهِ ساحره‌‌یِ زمینی
  • ۹۴/۰۴/۰۵
    یـک زن!
  • ۹۴/۱۰/۲۸
    «الهه‌هــــــای زمیـــنی»
  • ۹۵/۰۳/۱۸
    لحظه‌های بغرنج آدمی
  • ۹۵/۰۳/۲۹
    یک تصنیف ساده
  • ۹۴/۰۴/۰۵
    ما و انسان‌ها
  • ۹۵/۰۴/۲۷
    سفر، سفر و بازهم سفر!
  • ۹۴/۰۴/۰۵
    او می‌آیـد؟
  • ۹۴/۱۲/۰۶
    دنیای ما
  • ۹۵/۰۳/۲۳
    دوستان چرا دوست نشیم؟
نویسندگان
  • Ejaz(107)
قدرت گرفته از بلاگ بیان